البحث

عبارات مقترحة:

القريب

كلمة (قريب) في اللغة صفة مشبهة على وزن (فاعل) من القرب، وهو خلاف...

الشكور

كلمة (شكور) في اللغة صيغة مبالغة من الشُّكر، وهو الثناء، ويأتي...

القابض

كلمة (القابض) في اللغة اسم فاعل من القَبْض، وهو أخذ الشيء، وهو ضد...

از ابوعلی سويد بن مُقرِّن رضی الله عنه روایت است که می گويد: من يکی از هفت پسر مقرّن بودم؛ ما فقط يک خدمت کار داشتيم. به ياد دارم که کوچک ترين برادر به آن کنيز سيلی زد؛ لذا رسول الله به ما امر فرمود آن کنيز را آزاد کنيم. و در روایتی آمده است: من هفتمين برادر بودم.

شرح الحديث :

سوید بن مقرن خبر می دهد و می گوید: من یکی از هفت برادر از بنی مقرن بودم که همگی از صحابه ی مهاجر بودند. همه ی ما هفت نفر فقط یک کنیز به عنوان خدمتکار داشتیم که کوچکترین ما ضربه ای به صورت او زد؛ این بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ما دستور داد او را آزاد کنیم؛ تا آزاد کردن وی کفاره ی ضربه ای باشد که به صورت او خورده است.


ترجمة هذا الحديث متوفرة باللغات التالية