البحث

عبارات مقترحة:

الأول

(الأوَّل) كلمةٌ تدل على الترتيب، وهو اسمٌ من أسماء الله الحسنى،...

الجبار

الجَبْرُ في اللغة عكسُ الكسرِ، وهو التسويةُ، والإجبار القهر،...

از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «بيْنَا أَيُّوبُ - عليه السلام - يَغتَسِلُ عُريَانا، فَخَرَّ عَلَيْهِ جَرَادٌ مِن ذَهَبٍ، فَجَعَلَ أَيُّوبُ يَحِثي في ثَوبِهِ، فَنَادَاهُ رَبُّهُ عز وجل: يَا أَيُّوب، أَلَم أَكُنْ أَغْنَيْتُكَ عمَّا تَرَى؟ قال: بَلَى وَعِزَّتِكَ، وَلكِن لا غِنَى بِي عَن بَرَكَتِكَ»: «ايوب عليه السلام برهنه در حالِ غسل بود که دسته ای ملخِ طلا بر سرش فرو ريخت؛ پس ايوب شروع به جمع آوری طلاها در لباسش کرد. پروردگارش عز وجل به او ندا داد: ای ايوب، مگر من تو را از چيزهايی که می بينی، بی نياز نساخته ام؟ پاسخ داد: بله، سوگند به عزت و بزرگی تو (که مرا بی نياز ساخته ای)، اما از برکت های تو بی نياز نيستم».

شرح الحديث :

باری که ایوب علیه السلام برهنه غسل می کرد، طلاهای زیادی همچون ملخ بر او فرو ریختند و ایوب علیه السلام مشغول جمع آوری و ریختن آنها در لباسش شد؛ این بود که الله متعال او را ندا داد: آیا تو را از اینها بی نیاز نکردم؟ ایوب گفت: بله، به عزت و بزرگی تو سوگند چنین کردی؛ اما من از باب حرص بر دنیا آنها را جمع نمی کنم بلکه از این جهت به جمع آنها روی آوردم که برکتی از جانب تو هستند.


ترجمة هذا الحديث متوفرة باللغات التالية